جدول جو
جدول جو

معنی هیچ وجه - جستجوی لغت در جدول جو

هیچ وجه
(وَجْهْ)
هیچ طور. هیچ گونه
لغت نامه دهخدا
هیچ وجه
هیچ طور، هیچ گونه
تصویری از هیچ وجه
تصویر هیچ وجه
فرهنگ فارسی معین
هیچ وجه
هیچگونه
تصویری از هیچ وجه
تصویر هیچ وجه
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هیچ گاه
تصویر هیچ گاه
هیچ وقت، هرگز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیچ گونه
تصویر هیچ گونه
کلمۀ نفی، هیچ نوع، هیچ شکل
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
هرگز. هیچ گاه:
چو من دستگه داشتم هیچ وقت
زبان مرا عادت ’نه’ نبود.
مسعودسعد (دیوان ص 123).
ای بزرگی که مثل توننمود
هیچ وقتی سپهر آینه وار.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
هیچ قسم:
مگردان دل از مهر افراسیاب
مکن هیچ گونه به رفتن شتاب.
فردوسی.
ز فرمان او هیچ گونه مگرد
تو پیرایه دان بند بر پای مرد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
هیچ وقت، هرگز:
گر کند هیچ گاه قصد گریز
خیز ناگه به گوشش اندر میز،
خسروی
لغت نامه دهخدا
(وَجْهْ)
مرکّب از: بی + وجه عربی، که وجهی ندارد. که محلی ندارد. بی دلیل: و اگر بر وفق تصور خویش در آن تصرفی نمایند بلاکلام بی وجه و ناصواب افتد. (تاریخ رشیدی)، رجوع به وجه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هیچوجه
تصویر هیچوجه
هیچ طور هیچگونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیچ گاه
تصویر هیچ گاه
هیچ وقت، هرگز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هیچ وقت
تصویر هیچ وقت
هیچگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هیچگونه
تصویر هیچگونه
هیچ وجه
فرهنگ واژه فارسی سره
ابداً، اصلاً، هرگز، هیچ
فرهنگ واژه مترادف متضاد